روی کرهی زمین ستارهها و سیارههای زیادی منتظر جلسهی مهمی هستند. میزی بزرگ با صندلیهایی گرداگرد آن یه چشم میخورد.
روی یکی از صندلیها قطرهی درشت آبی نشسته است که کاملاً سیاه است. روی صندلی دیگر قطره آبی نشسته که تیره است و قطره آبی دیگر که حبابهای سفید جوشان دارد که پسماندههای رودخانهها آن را آلوده کرده است. قطرهها مرتب ناله میکنند. همهمهای میان سیارات و ستارهها وجود دارد: اورانوس: (با صدای جاافتاده) واقعاً توی زمین چه خبره؟ چرا قطرهها اینطور شدن! عطارد: (با صدای نازک) تاجشون پس کجاست؟ قطرهها همیشه تاجی زیبایی روی سرشونه! پلوتو: (با صدای آهسته) هر چی هست خبرهای خوبی توی زمین نیست! ناهید: (با صدای زنانه) خیلی نگرانم! سیارهای ناشناس (کوچک که زبانش میگیرد): هیچوقت زمین رو دوست نداشتم. تازه آسمون بهترتره! سیارهی هائومبا (کوتوله) تازه شم همینجا خیلی خوبه! قطره آبی که سرماخورده نگران پشت میکروفون میآید و شروع به صحبت میکند و بقیه برایش دست دست میزنند. قطره آبی نگران: سلام دوستان خوبم! میدانم که همهچیز را فهمیدهاید... توی زمین (گریهاش میگیرد) توی زمین خبرهای خوبی نیست... آبها را آلوده میکنند و دوستشان ندارند... دوستانمان را ببینید... تاجی ندارند! تاج ملکولی... و این باعث تأسف است! ستارهها و سیارهها باهم: باعث تأسف است! سیارهی کوتوله: آدمها زمین را کچل میکنند ... دیگر درختی روی زمین نیست! سیارهای که زبانش میگیرد: تازه شم من زمین رو دوس ندارم! اورانوس: آدمها می خوان آسمون هم مثل زمین زشت کنن! سیارهی قصهگو: دیگه نمیشه از آبها قصه گفت! سیارهای که زبانش میگیرد: اجازه ... اجازه خواستم بگم تازه شم از تشنگی می میرن! همان موقع قطره آبی که تاج زیبایی بر سر دارد شاداب و آوازخوان از راه میرسد. قطرهی تاج به سر: سلام دوستان گلم! واااااااااااای خسته شدم تا خودم رو رسوندم! ستارهها و سیارهها با هیجان: وااااااااااای چه قطره زیبایی! تو از کجا اومدی که اینهمه تمیزی و تاج به سرت داری؟ قطر ه تاج به سر: من از دل کوه اومدم... من تابهحال توی زمین گردش نکردم... اینجا اولین جایی هست که اومدم! قطرهی نگران: خوشآمدی اما... قطرهی تاج به سر: اما چی؟ اینجا چه خبره؟ به من گفتن بیام اینجا تا ببینم چه خبره... اون پایین همه نگران هستن... اما کسی چیزی به من نگفت. قطرهی نگران: اشاره میکند به قطرههای نالان: برو خودت ببین! قطرهی تاج به سر بهطرف قطرههای آلوده میرود- دور قطرهها بهنوبت میچرخد: (با صدای لرزان): کی تو رو سیاه کرده؟ پس تاج تو کو؟ تو ... تو را نمیدرخشی؟ قربونت برم چی به سرتون اومده؟ سیارهای که زبانش میگیرد باحالت جدی: (تقصیر) خو معلومه تقصیر آدمهاس... بله... تازه شم آبها رو آدمها تموم کردن و زمین رو کثیف میکنن. قطرهی تاج به سر بهطرف قطرهی نگران میرود و میکروفون را برمیدارد و شروع به حرف زدن میکند. صدای او به همه جای زمین میرسد. تصاویری از زمین نشان داده شود به نشانهی اینکه خطاب او به همهی زمینیان است. قطرهی تاج به سر: آی آدمها با شما هستم (گریهاش میگیرد) آبها رو کثیف کردید ... زمین رو کچل کردید ... لونههای پرندهها رو خراب کردید... تاج قطرهها رو شکستید ... کارخونههاتون رودخونهها رو مریض کرد ... قطرهها مریضند ... دیگه قصهای از آبادانی و سرسبزی وجود نداره ... بضی از بچهها با آبهای آلوده مریض شدن... خیلی از بچهها آبی برای خوردن ندارن ... آی آدمها شما آبها رو کشتید. آی آدمها شما زمین رو کشتید. آی آدمها شما تاج زیبای قطرهها رو شکستید. من این تاج رو نمیخوام. من میرم یه جای دور... میرم از دست شما میرم ... قطره آب تاجش را روی میز میگذارد و میرود... صدای گریهی او شنیده میشود و کمی بعد دیگر شنیده نمیشود. نویسنده: مژگان مشتاق