معلم چند پایه

۹۵ مطلب با موضوع «آموزشی -درسی» ثبت شده است

شعر نگاره های پایه اول

۲ نظر
جمال شمسی

آغاز سالتحصیلی 95-94

آغاز سالتحصیلی بر همکاران و دانش آموزان عزیز مبارکباد .



۰ نظر
جمال شمسی

مزایا و معایب طرح دو معلمی شدن پایه های پنجم و ششم

وزیر آموزش و پرورش از دو معلمی شدن پایه های پنجم و ششم ابتدایی از سال تحصیلی آینده خبر داد و گفت: به دلیل افزایش تعداد کتاب های درسی در این دو پایه تدریس تعدادی از کتاب ها بر عهده یک معلم و تدریس سایر کتاب ها نیز بر عهده معلم دوم خواهد بود.    
 

۵ نظر
جمال شمسی

نقاشی و خلاقیت

۰ نظر
جمال شمسی

برخی والدین امروزی، خود نیاز به آموزش دارند!

یکی تعریف میکرد : در منزل دوستی بودم، پسر خانواده، که دانش‌آموز ابتدایی است، مشغول تکالیف درسی‌اش بود. زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید. پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشی‌ات. پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد و چند لحظه بعد گفت: بابا بزرگ! باز هم که از این جنس‌های ارزون قیمت خریدی! الان مداد رنگی‌های خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره. مادر آن پسر با سرافرازی گفت: می‌بینید آقاجون؟ بچه‌های این دو…ره و زمونه خیلی باهوش هستند. اصلا نمی‌شه گول‌شون زد و سرشون کلاه گذاشت. پدربزرگ چیزی نگفت. اما من برای شان توضیح دادم که این رفتار آن پسر نشانۀ هوشمندی نیست، همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوه‌اش نیست. پس از آن ماجرای خانم بزرگ پدرم را برای‌شان تعریف کردم.  آن زمان که من دانش‌آموز ابتدایی بودم،  خانم بزرگ گاهی به دیدن‌مان می‌آمد و به بچه‌های فامیل هدیه می‌داد، بیشتر وقت‌ها هدیه‌اش تکه‌های کوچک قند بود. بار اول که به من تکه قند داد یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست! پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد هر چه برای‌تان بیاورد هدیه است،  وقتی خانم بزرگ رفت، پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچه‌ها آرزو می‌کردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند. خانم بزرگ هنوز هم خیال می‌کند که قند، چیز خیلی مهمی است. بعد گفت: ببین! قندان خانه پر از قند است، اما این تکه قند که ننه سارا داده با آنها فرق دارد، چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست. این تکه قند معنا دارد ، آن قندهای توی قندان فقط شیرین هستند اما مهربان نیستند. وقتی کسی به ما هدیه می‌دهد، منظورش این نیست که ما نمی‌توانیم، مانند آن هدیه را بخریم، منظورش کمک کردن به ما هم نیست. او می‌خواهد علاقه‌اش را به ما نشان بدهد می‌خواهد بگوید که ما را دوست دارد و این، خیلی با ارزش است. این چیزی است که در هیچ بازاری نیست و در هیچ مغازه‌ای آن را نمی‌فروشند. چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یادخانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش می‌افتم، دهانم شیرین می‌شود، کامم شیرین می‌شود، جانم شیرین می‌شود.

۱ نظر
جمال شمسی

آموزش نقاشی کودکان با اشکال هندسی

۱ نظر
جمال شمسی

والدین و کودک دبستانی

والدین و کودک دبستانی هیج پدری به هنگام صبح بیدار نمی شود تا زندگی فرزندش را تیره سازد . هیچ مادری با خود نمی گوید « امروز اگر فرصتی پیش بیاید بر فرزندم دادخواهم زد و یا او را تحقیر خواهم کرد » . با این وجود باز هم جنگ و جدال در می گیرد . برای اجتناب از این وضع ناخواسته ، توجه به این نکات ضروری است :       

۰ نظر
جمال شمسی

پوشش ایرانیان در گذشته

سلام  

 همکاران گرامی پایه ی ششم میتوانند از تصاویر زیر ، جهت استفاده موضوع     انواع لباس در دوره های تاریخی درس 15 کتاب مطالعات اجتماعی بهره ببرند ...    



 تصاویر را بصورت مجزا از لینک زیر دانلود کنید

۰ نظر
جمال شمسی

خلاقیت

۰ نظر
جمال شمسی

اثرات تنبیه و تشویق

کلاس اول یزد بودم سال1340.وسطای سال اومدیم تهران. یه مدرسه اسمم را نوشتند. شهرستانی بودم،لهجه غلیظ یزدی. وگیج از شهری غریب. ما کتابمان دارا آذر بود. ولی تهران آب بابا. معظلی بود برای من. هیچی نمی فهمیدم. البته تو شهر خودمان هم همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود،ولی با سختی و بدبختی درسکی می خواندم. تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس. معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم که شد دشمن قسم خورده ی من. هر کس درس نمی خواند می گفت:می خوای بشی فلانی. و منظورش من بینوا بودم. با هزار زحمت رفتم کلاس دوم. آنجا هم از بخت بد من،این خانم شد معلممان. همیشه ته کلاس می نشستم و گاگاهی هم چوبی می خوردم که یادم نرود کی هستم!!دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد.کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان. لباسهای قشنگ می پوشید وخلاصه خیلی کار درست بود. اورا برای کلاس ما گذاشتند. من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم. میدانستم جام اونجاست. درس داد،مشق گفت که برا فردا بیاریم. ایقدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم. ولی می دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست. فرداش که اومد،یک خودنویس خوشگل گرفت دستش،وشروع کرد به امضا کردن مشق ها. همگی شاخ در آورده بودیم آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره می کردن. وقتی به من رسید باناامیدی مشقامو نشون دادم. دستام می لرزیدو قلبم به شدت می زد. زیر هر مشقی یه چیزی می نوشت. خدایا برا من چی می نویسه؟با خطی زیبا نوشت :عالی. باورم نمی شد بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود. لبخندی زد ورد شد. سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم. به خودم گفتم:هرگز نمی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم. به خودم قول دادم بهترین باشم... آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همینطور سال های بعد. همیشه شاگرد اول بودم(. رویا خواهرم شاهد است)وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم وبه دانشگاه تهران رفتم. یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد. چرا کلمات مثبت وزیبا را از دیگران دریغ می کنیم به ویژه ما مادران. معلمان .استادان. مربیان...

۰ نظر
جمال شمسی

آرزوی های دانش آموزان !

در آخرین روز سالتحصیلی ، از دانش آموزانم خواستم  آرزوهایشان را در چند جمله بنویسند و از خدا 

چه میخواهند نکات جالبی نوشته بودند که برام جالب بودن  پیشنهاد میکنم شما هم بخونید :


۱ نظر
جمال شمسی

گزارش پیشرفت تحصیلی جدید (ارزشیابی کیفی - توصیفی )

ارزشیابی توصیفی نیازمند عشق ، اندیشه ای نوگرا و قضاوت منصفانه است !

    چندی پیش آقای دکتر رزم آرا دبیرِ دبیرخانه کیفی - توصیفی کشور ، در سیمیناری که  در شهرستان بوکان برگزار شد ، در خصوص ارزشیابی توصیفی به نکات جالبی اشاره  نمودند . یکی از فرمایشات ایشان که به نظرم همه باید به آن توجه کنند این بود که :

 آموزش و پرورش متحول نمی شود ، مگر اینکه این تحول را باید ابتدا در خود ایجاد کنیم ، و اول نگرش خودمان را تغیر دهیم .   اگر چه شاید مخاطبان مورد نظر دکتر رزم  آرا در این جمله ، مسئولان آ.پ و بخصوص معلمین باشد ،اما بنظرم این تغیر نگرش باید شامل تمام مسئولین کشور و حتی خانواده ها هم باشد .

با گذشت این چند سال هنوز خیلی از همکاران و والدین در مقابل ارزشیابی توصیفی مقاومت می کنند و اصراربی جا بر ارزشیابی سنتی دارند ، بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشند .  البته باید قبول کرد اگر بستر سازی نشه و آموزش کافی داده نشود شاید نتیجه عکس دهد .

   اما دکتر بهمن قره داغی که بی تردید  نام ایشان با نام ارزرشیابی کیفی – توصیفی پیوند خورده است ، اخیرا در وبلاگ شخصی خود مقایسه ای از هر سه شکل ارزشیابی (کمی - کیفی - توصیف عملکرد ) ، ارائه داده است که من هم آن را در اینجا منعکس میکنم . این مقایسه میتونه یک جواب روشن برای خیلی از دوستان باشه !

آقای دکتر قره داغی این پرسش را مطرح کرده :  به عنوان نه یک متخصص، نه یک معلم، نه ....به عنوان پدر یا مادر اگر قرار باشد  مدرسه گزارشی از پیشرفت تحصیلی فرزند شما که در پایه چهارم  به تحصیل مشغول است، ارائه دهد ، کدام شکل بهتر است؟



۳ نظر
جمال شمسی

روز برفی !

دیشب اینجا بارون خوبی اومد ، 
  
اما صبح که به مدرسه رسیدیم دیدم اونجا برف اومده ،

من و کلاس اولی هام خیلی خوش شانس بودیم ، 

چون امروز نشانه "ف" را تدریس کردم ، 

درس جدید فارسی ،عنوانش روز برفی بود ،

در واقع روز ما هم در مدرسه برفی بود !

و این کار منو خیلی راحتتر کرد و دانش آموزان هم سریع یاد گرفتند .

امیدوارم همیشه از این شانسها داشته باشم .  

خیلی خوشحالم که در روستا درس میدم !

دیدن تصاویر زیبای این طبیعت زیبا ، قبل از رفتن به سر کلاس ،  

نیروی و انگیزه بیشتری به من در کلاس درس میده .


۰ نظر
جمال شمسی

متنی زیبا از خانم مریم جنتی (روانشناس )

اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ  صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست. به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و سال بچه ایجاد نکنند، وسط هفته تا دیروقت مهمانی نباشند، بچه‌شان را کتابفروشی و موزه و پارک ببرند، در خانه میوه داشته باشند، با بچه‌شان بازی کنند، شب‌ها موقع شام همه دور سفره‌ی غذا گفتگو کنند، با پوست میوه شکل‌های عجیب و غریب درست کنند، هر از گاهی با معلم‌ِ بچه دیدار کنند، به بچه یاد دهند توی اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برایش اسباب‌بازی‌هایی بخرند که دستِ بچه ورزیده شود، خودشان هم – بلا نسبت!– یک وقت‌هایی کتاب بخوانند. با بچه شوخی کنند. هی نگویند: «پول نداریم.»، سر بچه منت نگذارند که برایت فلان و بهمان کرده‌ایم، حواسشان باشد دوست‌های خوب دور و بر بچه باشد...همین !

۰ نظر
جمال شمسی

املای برفی !

بعد از یه روز تعطیل برفی و سرد ،   امروز هوا خوب بود . Sun
از فرصت استفاده کردم و کلاس اولی ها را بیرون بردم .
و با هم روی برف ، نوشتن املای کلمات را تمرین کردیم .
حسابی ذوق زده شده بودند .  
بین آنها صمیمیت خاصی بوجود آمده بود، 
از شیطنتها ی همیشگی  خبری نبود .
در کل املای متفاوتی برای اونا بود .
از یک سو با برف بود و از سوی دیگر،
 از بچه ها خواستم که ایندفعه خودشون هر چه میخوان بنویسند .    
به دلیل اینکه سرما نخورن ، نخواستم زیاد طول بکشه ،
 اما در پایان همه شاد و خوشحال به کلاس برگشتند.



۰ نظر
جمال شمسی